غم بی ستارگی
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 25
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 173
بازدید کل : 47884
تعداد مطالب : 49
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

science home
خانه علوم
13 شهريور 1391برچسب:, :: 9:35 ::  نويسنده : محمدرضا
باز به دفتر تنهايي هايم نگاهي  تازه مي  اندازم  ... و من تنها حرفهاي نگفته اي را مرور مي كنم كه شايد روزي بخواني و شايد هم.... اما هر چه هست قلبم را به انتهاي حسرت مي برد...  رسولم من بدون تو شبها غم را به آغوش مي كشم... و به ياد تو خواب قاصدك را زير و رو مي كنم و تنها به عمق جاده ي ماه سفر مي كنم رسول جان  حضور تو در همه ي لحظه هاي من اگر چه محسوس نيست اما هميشه آرامش قلبت را در بند بند وجودم احساس مي كنم و تنها ياد نگاه توست كه خورشيد آرزوهايم را بر فراز آسمان عشق به درخشندگي گوهرهاي ناب محبت مي تاباند ... چشمهاي تو وسعت آسمان حضور را به زندگي من مي بخشد ... نمي خواهم به افسانه ي بي تو بودن فكر كنم... قصه ي عشق منو تو افسانه نيست كه با حقيقت فاصله داشته باشد ... ماجراي ما داستاني واقعي و شيرين است كه پاياني ندارد... مگر با مرگ.... اي كاش بودي و اشكهاي غلتيده روي گونه هايم را با دستان گرم مهربانت پاك مي كردي شايد اين بهانه اي بود براي احساس ناب نوازش دستانت بر روي چهره ي خسته و تنهايم.... حرفهاي نگفته اي كه شايد هميشه نا گفته بماند بر قفس تنگ سينه ام سخت بيتابي مي كند و تنها آغوش گرم عشقت درب اين قفس شكسته را باز مي كند و مرغ اسير عشق را در آسمان زندگي منو تو با سرافرازي به پرواز در مي آورد ... و آن گاه .... من زندگي تازه ام را با تو جشن مي گيرم.... زندگي با تو در كنار تو .... با  كمال زيباي ...عشق ... آرامش... با تو تنها با تو............



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب